بمعنی زره تشت است که زردشت باشد. (برهان). بمعنی زردشت است. (جهانگیری). یکی از نامهای زردشت. (از ناظم الاطباء). زردشت و رجوع به زرتوهشت شود. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرتشت و زردشت شود
بمعنی زره تشت است که زردشت باشد. (برهان). بمعنی زردشت است. (جهانگیری). یکی از نامهای زردشت. (از ناظم الاطباء). زردشت و رجوع به زرتوهشت شود. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرتشت و زردشت شود
دهی است از بخش مرکزی طوالش که دارای 3726 تن سکنه است. از رود هره دشت مشروب میشود و محصول عمده اش برنج، غله، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از بخش مرکزی طوالش که دارای 3726 تن سکنه است. از رود هره دشت مشروب میشود و محصول عمده اش برنج، غله، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 128هزارگزی جنوب خاوری رشت و 3هزارگزی باختر راه شوسۀ رشت به امام زاده هاشم، با 237 تن سکنه. آب آن از نهر گلی رود از سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
زردشت را گویند که پیشوای آتش پرستان باشد. (برهان). یکی از نامهای زردشت. (از ناظم الاطباء). نام زراتشت است. (جهانگیری). بضرورت در شعر با ’راء’ مشدد آید: یکی تازه کن قصۀ زره تشت بنظم دری و بخط درشت. زراتشت بهرام (از جهانگیری). رجوع به زرتشت و زردشت شود
زردشت را گویند که پیشوای آتش پرستان باشد. (برهان). یکی از نامهای زردشت. (از ناظم الاطباء). نام زراتشت است. (جهانگیری). بضرورت در شعر با ’راء’ مشدد آید: یکی تازه کن قصۀ زره تشت بنظم دری و بخط درشت. زراتشت بهرام (از جهانگیری). رجوع به زرتشت و زردشت شود
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری کاشان و 2هزارگزی باختر شوسۀ کاشان به نطنز. این ناحیه دامنه و معتدل است. آب آن از دو رشته قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و پیاز و میوه. شغل اهالی زراعت است و برخی برای تأمین معاش به طهران برای کارگری می روند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی بشوسه دارد. مزرعۀ گز با 50 نفر سکنه جزء این آبادیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کاشان، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری کاشان و 2هزارگزی باختر شوسۀ کاشان به نطنز. این ناحیه دامنه و معتدل است. آب آن از دو رشته قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و پیاز و میوه. شغل اهالی زراعت است و برخی برای تأمین معاش به طهران برای کارگری می روند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی بشوسه دارد. مزرعۀ گز با 50 نفر سکنه جزء این آبادیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
صوت، و حکایت از صوت مته ای که چوبی را سوراخ میکند و یا چرخ خیاطی و امثال آن که بصدا درمی آید. بیشتر کسی این را میگوید که بخوابست وبر اثر صداهای فوق از خواب بازماند و بصورت اعتراض میگوید: آنقدر خرت خرت شد که من از خواب بیدار شدم
صوت، و حکایت از صوت مته ای که چوبی را سوراخ میکند و یا چرخ خیاطی و امثال آن که بصدا درمی آید. بیشتر کسی این را میگوید که بخوابست وبر اثر صداهای فوق از خواب بازماند و بصورت اعتراض میگوید: آنقدر خرت خرت شد که من از خواب بیدار شدم
جایی باشد که انگور را در آن ریزند و لگد کنند تا شیرۀ آن برآید. (از برهان قاطع) (آنندراج). مرحوم دهخدا آن را مصحف چرخشت می دانند: چنان بنیاد ظلم از کشور خویش بفرمان الهی کرد ببخشت که بهر عصر کس بر فرق انگور نیارد زد لگد در هیچ خرخشت. شمس فخری
جایی باشد که انگور را در آن ریزند و لگد کنند تا شیرۀ آن برآید. (از برهان قاطع) (آنندراج). مرحوم دهخدا آن را مصحف چرخشت می دانند: چنان بنیاد ظلم از کشور خویش بفرمان الهی کرد ببخشت که بهر عصر کس بر فرق انگور نیارد زد لگد در هیچ خرخشت. شمس فخری